تو زندگی همهمون لحظات سخت وجود داره. از بیماری و درد فیزیکی گرفته تا احساسات ناخوشایند و دردناک و حتی سختی تموم شدن یه تجربهی خوب. هیچ راه حلی برای فرار از این درد وجود نداره.
گاهی حتی ناخودآگاه زندگی رو برای خودمون سختتر میکنیم. مثلا با عصبانی شدن و قضاوت کردن خودمون به خاطر دردی که داریم، یا با تلاش بیفایده برای اینکه یه تجربهی خوب به پایان نرسه.
اگه بتونیم از این واکنشها آگاه بشیم، میتونیم از زیاد کردن درد و ناراحتیمون جلوگیری کنیم. اولین قدم برای این آگاهی اینه که به لحظهی حال برگردیم. چون فقط تو این لحظه است که قدرت انتخاب داریم. قدم بعدی اینه که ببینید “طعم” تجربهای که تو این لحظه دارید چیه: خوشاینده، یا ناخوشایند، یا هیچکدوم (خنثی). آدما به طور غریزی میخوان از تجربیات ناخوشایند و خنثی فرار کنند و تجربیات خوشایندشون رو بیشتر کنند. با مکث و آگاهی از این واکنش غریزی میتونید تصمیم بگیرین جور دیگهای رفتار کنید و درد و ناراحتیتون رو بیشتر نکنید.
از چیزای کوچیک شروع کنید، مثلا ببینید تجربهی گیر کردن تو ترافیک چه “طعمی” داره و ناخودآگاه چه واکنشی نشون میدین؟ بدون اینکه خودتون رو قضاوت کنید ببینید میتونید انتخاب کنید واکنشی نشون بدین که سختی اون لحظه رو بیشتر نکنه؟
آگاهی از “طعم” هر تجربه

سلام
من وقتی درد دارم فقط به این فکر میکنم
چه کاری انجام بدم درد زودتر تموم بشه
توی ترافیک موندن هم سعی میکنم مشغول موبایل باشم البته این حالت زمانی بود که ایران بودم. اینجا این تجربه رو نداشتم ـث
رکسانا جان
ببخشید من تازه پیغامت رو دیدم!
درد بخش غیر قابل اجتناب زندگیه. و وقتی ما در مقابلش مقاومت میکنیم به رنج و ناراحتی خودمون اضافه میکنیم. این به معنی این نیست که برای از بین بردن درد کاری نکنیم. اما مرحله ی اول اینه که بپذیریم درد تو این لحظه وجود داره و با انکار و سعی در فرار ازش دردمون رو بیشتر نکنیم.