تو زندگی همهمون لحظات سخت وجود داره. از بیماری و درد فیزیکی گرفته تا احساسات ناخوشایند و دردناک و حتی سختی تموم شدن یه تجربهی خوب. هیچ راه حلی برای فرار از این درد وجود نداره.
گاهی حتی ناخودآگاه زندگی رو برای خودمون سختتر میکنیم. مثلا با عصبانی شدن و قضاوت کردن خودمون به خاطر دردی که داریم، یا با تلاش بیفایده برای اینکه یه تجربهی خوب به پایان نرسه.
اگه بتونیم از این واکنشها آگاه بشیم، میتونیم از زیاد کردن درد و ناراحتیمون جلوگیری کنیم. اولین قدم برای این آگاهی اینه که به لحظهی حال برگردیم. چون فقط تو این لحظه است که قدرت انتخاب داریم. قدم بعدی اینه که ببینید “طعم” تجربهای که تو این لحظه دارید چیه: خوشاینده، یا ناخوشایند، یا هیچکدوم (خنثی). آدما به طور غریزی میخوان از تجربیات ناخوشایند و خنثی فرار کنند و تجربیات خوشایندشون رو بیشتر کنند. با مکث و آگاهی از این واکنش غریزی میتونید تصمیم بگیرین جور دیگهای رفتار کنید و درد و ناراحتیتون رو بیشتر نکنید.
از چیزای کوچیک شروع کنید، مثلا ببینید تجربهی گیر کردن تو ترافیک چه “طعمی” داره و ناخودآگاه چه واکنشی نشون میدین؟ بدون اینکه خودتون رو قضاوت کنید ببینید میتونید انتخاب کنید واکنشی نشون بدین که سختی اون لحظه رو بیشتر نکنه؟