تا حالا تونستین وقتی شرایط باب میلتون نیست و کاری از دستتون بر نمیاد به جای حرص خوردن و بیزاری از اون شرایط، ذهنتون رو آروم نگه دارید؟
تو انگلیسی به این خصوصیت ذهن equanimity میگن. این به این معنی نیست که چیزی رو احساس نکنیم. بلکه هر اتفاقی که میفته رو با تمام وجود تجربه میکنیم و در مقابل احساسی که داریم مقاومتی نداریم و واکنشی عمل نمیکنیم. در عین حال به تجربهمون با محبت توجه میکنیم و برآشفته نمیشیم. مثل علاقهی یک مادربزرگ، که با وجود اینکه به طور عمیق به اتفاقی که برای نوهاش میفته اهمیت میده اما مثل کسی که تازه مادر شده از هر اتفاق کوچیکی فاجعه درست نمیکنه.
یک ذهن وسیع و آروم وسط یک تجربهی دائم در حال تغییر، محکم ایستاده، و اتفاقها رو از فاصلهای نگاه میکنه که تصویر کامل زندگی رو ببینه و به هر اتفاق کوچکی شدیدترین واکنش رو نشون نده.
این خصوصیت ذهن همچنین کمک میکنه محبتمون نسبت به دیگران حالت عصبی و نامتعادل پیدا نکنه. وقتی بپذیریم که در زندگی عزیزانمان بدون شک بالا و پایین وجود خواهد داشت باعث میشه توجهمون بهشون حالت چسبندگی پیدا نکنه. یادمون باشه که خوشحالی یا ناراحتی هر کسی به انتخابهای خودش بستگی داره نه آرزوی ما برای اونها. هر کس تو زندگی باید مسیری رو طی کنه.
هر بار که تمرین ذهنآگاهی میکنیم این خصوصیت ذهن رو پرورش میدیم. مثلاً وقتی ضمن مدیتیشن سعی میکنیم به محض احساس یک ناراحتی فیزیکی جا به جا نشیم و آروم بمونیم، ذهنمون رو تقویت میکنیم که تو شرایط سخت بتونه آرامشش رو حفظ کنه و سریع واکنش نشون نده.
چیز دیگه ای که به تقویت equanimity تو ذهن کمک میکنه در نظر گرفتن اصل تغییر همه چیزه. هر چقدر این لحظه برای ما یا عزیزانمان لذت بخش یا دردناک باشه، خواهد گذشت، همین الان هم داره تغییر میکنه. اگه این لحظه رو فقط یک نقطه از تمام بالا و پایینهای زندگی ببینیم کمک میکنه ذهنمون کمتر به احساس اون لحظه بچسبه و واکنش نشون بده.
ذهن ما مثل یک اتاق بزرگ فضای زیادی داره. هر چیزی میتونه بیاد توش و بره بدون اینکه ما مجبور باشیم مقاومت کنیم یا واکنش نشون بدیم.